مقدمه:
فاطمه زهرا (ع) زنی بود که در حجره ای کوچک وخانه ای محقر،انسانهایی تربیت کردند که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک واز عالم ملک تا ان سوی ملکوت اعلی می در خشد)).
امام خمینی (ره)
تاریخ بشریت گواه بر این حقیقت است که همواره دو گروه ((حق و باطل))،((مومن و مشرک)) و ((مظلوم و ظالم)) در مقابل هم قرار داشته اند؛ سلاح و ابزار گروه حق،((ایمان،حقیقت و صداقت))و سلاح و ابزار گروه باطل،((تهدید،تطمیع و فریب)) بوده است.
نمونه های بارز از صف آرایی این دو گروه ،در تاریخ یکهزار و چهارصد ساله اسلام به چشم می خورد؛ زر اندوزان و دنیا طلبان که گسترش اسلام را به زیان خود می دیدند، با تمام توان و با تمسک به زور و فریب، در مقابل عده ای خدا پرست که جز خدا نمی گفتند و جز او سر تسلیم بر دیگران فرود نمی آوردند، قد علم کرده و با شکنجه و آزار مسلمانان و حتی شخص پیامبر(ص) مانع ادامه راه ایشان می شدند؛ اما اراده الهی بر این قرار گرفته بود که آنان طرفی نبسته و بالاخره گروه حق پیروز شود.
نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام نشان میدهد که چگونه همانانی که سد راه اسلام و گسترش آن بودند و با مسلمانان و پیامبر(ص) دشمنی دیرینه داشتند، به سرعت رنگ عوض کرده و جبهه ای جدید در مقابل پیش کسوتان اسلام و مبارزه تشکیل دادند؛ آنان این بار به نام اسلام و با تمسک به قرآن و پیامبر(ص) تیشه به ریشه و اصل اسلام می زدند و بنای انحرافی را پایه ریزی کردند که تا قرنها، مسلمانان چوب آن را خوردند و می خوردند؛ و اینها همه نشات گرفته از حوادثی است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد.
وظیفه مومنین و مسلمانان خالص در مقابل این جبهه گیری جدید، ارشاد مردم و امر به معروف و نهی از منکر در حد توان و نیز دفاع از حریم امامت و ولایت بود که در این مهم، فاطمه زهرا(ع) بیشترین نقش را ایفاء نمود.
پشتیبانی از امیر مومنان (ع) دز مقاطع حساس،ارائه خطبه های غرّاء و آتشین، افشای چهره نفاق و دورویی، یادآوری مسلمانان به آیات قرآن و سفارشات پیامبر(ص) و…. همه وهمه از تلاشهای بانوی بزرگ اسلام در مقابله با این انحراف عظیم بوده است. آشنایی و اشنا نمودن افراد با روش و سیره عملیاهل بیت عصمت و طهارت (ع) وظیفه ای است که بر عهده علماء و محققین گذارده شده و آنان باید در رساندن پیام عدالتخواهی آن
آن بزرگواران به همگان، تمام سعی و کوشش خود را مبذمل دارند.
– فاطمه مولود بهشتی :
حضرت فاطمه (ع) هدیه ای است الهی که خداوند متعال بر بشریت ارزانی داشته است. در روایات علمای بزرگ شیعه و اهل سنت آمده است که انعقاد نطفه ی حضرت زهرا به فرمان خداوند تبارک و تعالی و با میوه ای بهشتی انجام افته است.در اینجا به پاره ای از این روایات اشاره می کنیم:
عایشه نقل کرده است که رسول خدا می فرماید )) :هنگامی که به آسمانها بالا رفتم داخل بهشت شده و در برابر درختی از درختهای بهشت رسیدم که بهتر از آن درختی در آنجا ندیده بودم و برگهایش از هر درختی زیباتر و میوه اش بهتر بود،پس میوه های آن درخت را چیده و خوردم وآن میوه به صورت نطفه ای در صلب من قرار گرفت و فاطمه ثمره ی آن است)).
حضرت رسول اکرم می فرماید: جبرئیل سیبی از بهشت برای من آورد و من آن را خوردم و با خدیجه همبستر شدم و خدیجه به فاطمه حامله شد.
عایشه می گوید که به رسول خدا عرض کردم :((ای رسول خدا! چگونه است که هروقت فاطمه پیش تومی آید او را چنان می بوسی، زبان در دهانش می نهی که گویا می خواهی عسلی را بخوری؟))
فرمود: ((آری ای عایشه! هنگامی که مرا به آسمان بالا بردند جبرئیل مرا وارد بهشت کرد و سیبی به من داد و من آن را خوردم و همان به صورت نطفه ای در صلب من قرار گرفت و چون به زمین آمدم با خدیجه نزدیک شدم ، فاطمه پدیدار گشت. و به همین خاطر او (حوراء انسیه) است و هرگاه اشتیاق به بهشت پیدا می کنم ، فاطمه را می بوسم.))
علی بن ابراهیم قمی نیز در تفسیر خود از امام صادق روایت کرده است که : رسول خدا فاطمه را بسیار می بوسید، عایشه از این کار ناراحت شده و بر حضرت ایراد کرد، رسول خدا فرمود: (( ای عایشه !هنگامی که به معراج رفتم داخل بهشت شده و جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوه ان به من داد و من از آن خوردم و به صورت نطفه ای در پشتم قرار گرفت و چون به زمین آمدم و با خدیجه مواقعه کردم و او به فاطمه حامله شد و من هر زمان فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی را استشمام می کنم)).
سخنان حضرت زهرا (ع) در بستر مرگ
چون بیماری بر زهرا سخت کارگر شد ، روزی ، بانوان مهاجر و انصار به رسم عیادت ،به دیدن او آمدند و از حالش پرسش کردند . زهرا در پاسخ ایشان گفت : (( از حالم می پرسید ؟ بدانید در حالی اوفتاده ام که از دنیای شما سخت بیزار و از مردانتان بسیار متنفرم ؛ زیرا که ایشان را به آزمایش ها بیازمودم و چون شایستگی از آنان ندیدم ، به دورشان افکندم و امید از آنان ببریدم و پس از کاوشی که در اعماقشان کردم ، نفرتشان را به دل گرفتم که چه زشت است ، آدمی ، چونان شمشیری دم شکسته ، نابرا و بی حاصل شود و پس از آن همه کوشش و تلاش جدی ، به بازیچه نشیند .
آن کس که وجودش بیهوده و بی اثر شود و از نوک نیزه ی خویش ، در پریشان کردن دشمنان کار نگیرد ، به تلون مزاج و عقیدت دچار آمده و از هوی و هوس ، به لغزش درافتد ؛ که چه بدآینده ای برای خود پایه ریزی کرده اند که خداوند برایشان خشمگین شده و در شکنجه و عذاب بی پایان گرفتار خواهند آمد . چون چنین دیدم ، به ناچار زمام کار را به گردن خودشان رها کردم و بال این امر را به دوش خودشان نهادم و ننگ و عار آن را بر دامن خودشان گذاشتم که به مجازات اعمال بد و کردار تباهشان ، گوش و بینی بریده شوند و جزا و پاداش بد کرداری خویش ببینند و از رحمت حق ، دور و مهجور شوند .
وای بر این مردمان که چگونه رهبری و زمامداری را ، از آن کس که شایسته ی این مفام و سزاور این امر بود و چونان کوهی استوار پایگاه رسالت و پایه های مستحکم نبوت و هدایت محسوب می شود ، منحرف کردند و آن را از مهبط روح الامین و دانای به مسائل دنیا و دین باز گردانده و دور ساختند . لیکن بدانید که این کار ، زیانی آشکار و خسرانی جبران ناپذیر به بار خواهد آورد .
آخر ، چرا از ابوالحسن ناراحت و دلزده شده اند ؟ از شمشیر آخته اش ، یا از بی باکی ها و بی پروایی ها که نسبت به جان و زندگی خویش داشت یا ازآن یورش های سهمگین که بر صفوف تبهکاران می برد و یا از آن پایداری ها و پافشاری ها که در زاه حق می کرد ، که در کار خدا در برابر هیچ نیرویی سر تمکین فرود نمی آورد ؟ از کدام اینها و به چه سبب ، دست از او برداشتند ؟ به خدا سوگند ! اگر زعامت را در دست علی رها می کردند و او را بر خویشتن امیر و فرمانروا می ساختند ، هر کس که در برابر حق آشکار ، سر تسلیم نداشت ، به راه می آورد و به تمکین از صواب و مصلحت وادراش می کرد .
به خدا که اگر مانع نمی شدند ، زمانی که پیامبر خدا(ع) به پیش علی افکنده بود ، بردارد و اختیار امر را در دست گیرد ملت را هم چون کاروانی نرم و سبکبار به پیش می راند ، آن سان که نه بر مرکوب صدمه رساند و نه رونده به زحمت درافتد و نه راکب قدم منحرف نهد . مردم را به چشمه های آب خوشگوار و زلال و فراوان رهبری می کرد . چشمه هایی که جویباران آن لبریز و سرشار و کرانه هایش پاک و پاکیزه باشد و پس از سیرابی ، بازشان می گردانید ؛ در آشکارا و نهان پندش می داد و موعظتشان می کرد . بی آنکه در برابر کار خود کم و یا زیاد به کسی چشم انتظاری داشته باشد و یا از نعم این جهان بهره خواهد ، مگر به همان قدر که تشنه ای عطش خود فرو نشاند و یا گرسنه ای سد جوع از خود کند .
آن گاه بود که زاهد از ریاکار و راستگو از دروغپرداز از ممتاز می شد . و اگز شهرنشینان و ساکنان قریه ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند ، ما نیز درهای برکات آسمان و زمین را به روی ایشان می گشودیم ، لیکن حقایق را دروغ شمردند و ما هم ایشان را فرو گرفتیم و دربرابر آنچه که از بدی ها کسب کرده اند مواخذه کردیم .
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 29
مطالب مرتبط