مثبت اندیشی
محققان روانشناسی گرایش دارند شاخص مثبت اندیشی با نمرات روزانه متغیرعمده مرتبط است . شادکامی و رضایت از زندگی .
وقتی محققان از افراد در مورد شادکامی هایشان می پرسند در واقع از آنهامی خواهند حالات هیجانی و چگونگی احساس شان درباره خود و دنیا را گزارش نمایند.
و منظور از رضایت بیان قضاوت کلی شان درباره دستیابی به خواسته هایشان درزندگی می باشد. این پاسخها نتیجه پردازش شناختی می باشد. و علاوه بر دو عامل فوق ،عامل ، روان رنجوری سطح پایین به شکل اصلی مثبت اندیشی اضافه می شود.
بیشتر مطالعات نشان داده اند که این سه زمینه باید به عنوان مفاهیم مثبت اندیشی به طور جداگانه بررسی و اندازه گیری شوند. (اینروتوماس ، 1999) بنابراین ، مثبت اندیشی سطح بالا زمانی بدست می آید که افراد از زندگی احساس شادی و رضایت داشته باشند. و سطوح پایینی از روان رنجوری را تجربه نمایند.
اندازه گیری مثبت اندیشی
یکی از مشکلاتی که محققان با آن روبرو می شوند این است که چگونه شادکامی رااندازه گیری نمایند. مشکل عمده اندازه گیری مثبت اندیشی این است که تعریف آن چیست .در زمان افلاطون و ارسطو، بسیاری از مردم فکر می کردند که فلاسفه باید آنرا برای هرکسی تعریف نمایند. بعدها، رهبران مسیحی معتقد شدند که آنها باید شادکامی را برای هر کسی تعریف نمایند.
در قرن بیستم ، تعدادی نظریه در مورد سلامت روانی مثبت ارائه شد اما مشکل این بود که ترجیحاً ارزشهای شخصی نویسندگان بر آن نظریه تاثیرگذار بود. بنابراین اگرفلاسفه ، رهبران مذهبی یا روانشناسان نمی توانستند شادکامی و رضایت از زندگی راتعریف نمایند پس چه کسی می توانست ؟
یک راه حل برای این مشکل کاربرد رویکردی ساده و قابل فهم بود. محققان شروع به تحقیقاتی نمودند که خود شرکت کنندگان این اصطلاحات را تعریف نمایند. در این روش ، قضاوت واقعی برمبنای احسسا شخصی هر فرد در مورد شادی بود. (مایزرودانیر، 1995)
محققان نتیجه گرفتند که به دلیل اینکه ارزیابی های شادکامی پدیده ای ذهنی است آنها باید گزارشهای ذهنی را اندازه گیری نمایند. بنابراین محققان این سوال ساده را از هرفرد پرسیدند:
آیا شما شاد هستید؟ یا شادی شما چگونه است ؟ و سپس پاسخها را به عنوان داده های معتبر در تحقیقاتشان مورد استفاده قرار دادند.
این راهبرد ویژه برای فردی مثل فروید چندان قابل قبول نبود. زیرا وی معتقد بود که هر فرد در توضیحاتش درباره خود به طور خودآگاه دچار خطا می شود. برای فروید،خودسنجی از خیلی شادی می توانست نتیجه مکانیزیم های دفاعی برای حمایت ازخودآگاهی خود در برابر تکانه های غیرقابل قبول باشد. اگر فروید درست می گفت ، پس خودسنجی شادکامی اغلب می توانست با ارزیابی های جنبی – گزارشهایی که توسط کسانی که فرد را کاملاً می شناختند ارائه می شد – متفاوت باشد.
محققان دریافتند که خودسنجی و گزارشهای ایران در مورد وی اغلب به طورمعناداری قابل پذیرش بود. (ساندویک دانیر، 1993؛ دانیر 1994)
مطالعات صورت گرفته بر روی مثبت اندیشی دریافتند افرادی که سطوح بالایی ازشادکامی و رضایت را گزارش داده بودند گرایش داشتند که شادتر و راضی باشند.
بنابراین قابل قبول بود که از افراد بخواهیم ادراک خود از شادی ها و رضایت اززندگیشان را بیان نمایند و سپس ، پاسخهای آنها را باور کنیم .
مقیاسه ای گزارش خود
تقریباً همه روشهای اندازه گیری این است که شادی و رضایت از زندگی بر روی پیوستاری از خیلی شاد تا خیلی غمگین قرار دارد.
مقیاس اندازه گیری واقعی باید خود ارزیابی هایی که از شادی می شود را بررسی نماید. مقیاس باید از افراد بخواهد خودشان را با همتایانشان مقایسه نمایند. یا از آنهابخواهند بهاظهاراتی از قبیل در پیشرفتهای زندگیم ایدنان است ، پاسخ دهند. (دانیر، ایمانز،لارسن و گریفین ، 1985)
شکل 1-3 مثالهایی از این راهبردهای اندازه گیری ارائه می دهد. درحالیکه سوالات ویژه ای در زمینه های مختلف مطرح می شود. همه پاتکها برمبنای دو فرضیه طراحی شده اند.
نخست ، فرض همه آنها این است که مقدار رضایت و شادکامی که افراد تجربه نموده اند می تواند در تعدادی از مقیاسها متشکل شود.
در این روش اگر نمره فرد در آزمون شادکامی قبل از ازدواج 6 باشد و در آزمون مشابه بعد از ازدواج 8 باشد می توان از نظر علمی قضاوت نمود که شادمانی فرد بعد ازازدواج افزایش یافته است .
فرض دوم این است که اگر دو فرد متفاوت در آزمونی مشابه نمره 8 گرفتند، تقریباًهر دو سطح مشابهی از شادکامی دارند.
به عنوان مثال ، اگر یکز از این دو فرد میلیونری باشد که در فرنچ ریورا زندگی می کند و دیگری راننده ای از نیویورک باشد و هر دوی اینها در آزمونی مشابه نمره 8 را ازلحاظ شادکامی کسب کرده باشند، هر دوی آنها از نظر شادی در یک سطح قرار دارند.
این نوع فرض ها در تحقیقات علمی لازم هستند. اگر هریک از این فرض ها ثابت کنندکه غیرصحیح هستند.
هرچند مطالعات به حمایت از استفاده از این دو فرض گرایش دارند. شادکامی واحساس رضایت از زندگی می تواند بر روی پیوستاری از نمراتی معادل که منعکس کننده شادکامی و رضایت از زندگی باشد رسم شوند. (دایر، 1984)
به علاوه راهبردهای اندازه گیری اخیر درجه ای از اعتبار را به اختلافات بین فرهنگی اختصاص می دهند. (دانیر، اویشی و لوکاس و 2003)
پایایی (دوام ) مثبت اندیشی (انگاری )
سئوال دیگر که نیاز هست به آن پاسخ داده شود این است که نمراتی که مثبت اندیشی را اندازه گیری می نماید، خواه نمایانگر جنبه های پایدار عملکرد روانشناختی باشدخواه واکنشهای موقتی به وقایع زندگی یا عملکردهای خلق به عنوان مثال اگر نمرات آزمون شادکامی ، ساعت به ساعت ، روز به روز و ماه به ماه تغییر کند، غیر ممکن است که شادکامی را پیش بینی نماید. خوشبختانه ، تحقیقات حمایت کننده این عقیده که سطح متوسط (میانگین ) شادکامی و رضایت شخص نسبتاً پایا است . (کوستا و مگ گیر 1984،1988؛ دانیر، 1994). در واقع مطالعات دریافته اند که ارزشیابی خود از رضایت وشادکامی در طول شش ماه بعد از آزمون پایا است .
(یعنی همبستگی در حدود 40 تا 50می باشد) (دانیرولوکاس ، 1999)
چیزی که خیلی جالب است این است که مطالعات صفات شخصیتی با مثبت اندیشی مرتبط بوده و نمایانگر پایداری معنادار آن صفات در طول سی سال بوده است .(کوستاومک کیو 1986). مطالعاتی که در رابطه با پایه ی شادکامی توسط لی آناهارکر وداو کلتز (2001) صورت گرفته است دریافته اند که میزان هیجانات مثبت بیان شده توسط زنان در دفترچه خاطرات دبیرستانشان به طور معناداری با سلامت سی سال بعدشان مرتبط است .
اگرچه گزارشهای خود در رابطه با مثبت اندیشی بیشتر اوقات پایدار است . اما این پایداری ممکن است نتیجه پایداری محیط آنها باشد. به طور کلی گزارشهای خود افراد ازمثبت اندیشی شان به رغم تغییرات در محیط پیرامونشان ، پایدار است .
این راهبردهای اندازه گیری به طور کامل همه مشکل را برطرف نمی کند. خودارزیابی ها از شادکامی کاملاً با شاخص های سلامت هماهنگ نیستند. به عبارتی ارزیابی های افراد از شادکامی رضایتشان کاملاً در موقعیت های مختلف غیرقابل تغییرنیست .
وقایع زندگی ، خلق و دیگر عملکردهای روزانه بر چگونگی ارزیابی مثبت افراد ازروزی به روز دیگر تاثیر گذارند.
برخی از محققان علاوه بر خود ارزیابی به روشهای دیگر برای اندازه گیری سلامت توجه دارند. این روشها شامل شاخص های روانشناختی مقیاس چند وجهی سلامت روان یا مقیاس های موفقیت در نقشهای زندگی واقعی می باشد.
او دانیر یکی از محققان در این زمینه پیشنهاد نموده است که مطالعات سلامت بایدشامل شاخص های چندوجهی به منظور کمک به حل برخی از این مشکلات می باشد.
هرچند مقیاس های گزارش خود درباره سلامت هنوز به طور وسیعی ابزاراندازه گیری در مطالعات تحقیقی را به کار می برد. اگرچه راهبردهای اندازه گیری گزارش خود کلی هستند و از افراد می خواهند ارزیابی های کلی از زندگیشان داشته باشند، اماهنوز یک نقطه شروع قابل قبول برای تحقیقات علمی ارائه می دهند.
بنابراین ، با این نتایج روانشناختی ، مرحله مجموعه ای برای نتیجه گیری از تحقیقات در رضایت و شادکامی دانیر (1984) در سال 1967 تاکید دارد که مقالات تحقیقی نسبتاًکمی در رابطه با شادمانی چاپ شده است .
امروزه تحقیقات مثبت اندیشی یک تحقیق شناخته شده در زمینه روانشناسی می باشد و نتایج این مطالعات در بسیاری مجلات تخصصی به چشم می خورد.
بعضی از آنها مثل مجله شادکامی تحقیقات را در زمینه شادکامی و مثبت اندیشی چاپ می کنند آیا بیشتر افراد شاد هستند یا خیر؟
نظریه های بالا – پایین (اپرین تحتانی ) هنگام بررسی موضوع رضایت از زندگی دورویکرد کلی این سوال را مطرح می سازد که برای شادمانی چه چیزی اهمیت دارد؟
رویکرد نخست این است که شدکامی و رضایت همه از لحظات شاد و خوشایندوابسته هستند. (دانیر، 1984) در این دیدگاه که تحت عنوان نظریه botton-up شناخته شده است ، رفاه و سیاست مجموعه ای از تجارب مثبت در ترس افراد می باشد و مبتنی براین فرض است که افراد خوسنجی هایشان از مثبت انگاری برمبنای جمعبندی شرایط مختلف بیرونی و قضاوت در مورد آنها خلق می نمایند.
این شرایط ممکن است شامل کیفیت ازدواج ، چگونگی رضایت از شغل یا میزان درآمد باشد. رویکرد دیگر مثبت انگاری را با گرایش کلی به ارزیابی و تغییر تجارب به شکل مثبت مرتبط می داند. از این دیدگاه ، فرد در مواجهه با موقعیت های زندگی دیدگاه مثبتی دارد. این رویکرد مثبت اندیش به عنوان نظریه top – down شناخته شده است .
اغلب این رویکرد بوسیله بررسی صفات شخصیتی ، نگرشها یا روشهای تغییرتجارب فردی در زندگی اندازه گیری می شود. باید توجه داشت که اگر دیدگاه botton-upصحیح باشد تلاش برای بهبود سطح زندگی و رفاه باید مبتنی بر تغییرات محیطی وموقعیت هایی باشد که شخص تجربه می کند. مشاغل بهتر، محیط امن تر و درآمد بیشتر اگر نظریه top – down صحیح باشد، تلاش جهت افزایش شادکامی باید مبتنی برتغییر ادراکات ، باورها یا صفات شخصیتی افراد باشد.
در حمایت از نظریه botton-up بیشتر مطالعات بین فرهنگی دریافته اند افرادی که در کشورهای زندگی می کنند سطوح پایین تری از مثبت انگاری گزارش نموده اند. (داینر وبیسواس – داینر، 2002). در اینجا شرایط محیطی تاثیر گذارند.
مطالعاتی که در حمایت از نظر top – down صورت گرفته اند دریافته اند که صفات شخصیتی میسر نگرشها و ادراکات خود با گزارشهای مثبت انگاری ارتباط بیشتری دارند. (دینو و کوپر، 1998؛ داینر و لوکاس ، 1999) هنگامی که داینر و لارسن (1984)رویکردهای botton-up و top – down را مورد مقایسه قرار دادند، دریافتند که 52 درصدمتغیرها در نمرات شادکامی نتیجه شخصیت و تنها 23 درصد ناشی از مجموعه وقایع محیطی بود. در تحقیقات مشابه محققان دیگر حتی با تاثیرات 8 تا 15 درصدی متغیرهای محیطی دست یافتند. (داینر، سا، لوکاس و اسمیت ، 1999؛ لیبومیسکی ، 2001)
بنابراین ، هرچند مطالعات نشان می دهند که دو عامل شخصیت و موقعیت محیطی مهم هستند، اما شخصیت عامل مهمی در مثبت اندیشی می باشد.
اخیراً بیشتر مطالعات دریافته اند که تعامل موقعیت های عینی زندگی و صفات شخصیتی می توانند به روشهای مختلف بر اندازه سلامت و رفاه تاثیرگذار باشند. (هیدی ،وین هون و ویرگینت ، 1991 و…) به عنوان مثال ، در موقعیتی که شخص از سطح در هرکس راضی باشد ممکن است این رضایت وابسته به عامل هایی از قبیل سطح انگیزه پیشرفت هم باشد.
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 32
مطالب مرتبط