مقاله در مورد ساختار حکومت پیامبر

ساختار حکومت پیامبر (ص)
این مقاله درصدد اثبات ساختار حکومتى براى حکومت نبى اکرم در مدینه‏الرسول (ص) است، تا ساختار حکومت اسلامى اثبات شود، زیرا بدیهى است اگر رسول اکرم (ص) ساختار دولتى مبتنى بر وحى داشته باشد، کافى است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آن‏گاه سیره حکومتى امیرمومنان موید آن خواهد شد.

این مقاله درصدد اثبات ساختار حکومتى براى حکومت نبى اکرم در مدینه‏الرسول (ص) است، تا ساختار حکومت اسلامى اثبات شود، زیرا بدیهى است اگر رسول اکرم (ص) ساختار دولتى مبتنى بر وحى داشته باشد، کافى است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آن‏گاه سیره حکومتى امیرمومنان موید آن خواهد شد. بنابراین، مطالب این مقاله صرفا درباره اثبات ساختار براى حکومت پیامبر خواهد بود . براى اثبات مدعاى فوق نیاز به تعریفى مورد اتفاق از «ساختار» داریم که قاعدتا ارائه آن ا دانشمندان علم مدیریت و سازمان متوقع است. مقدمتا خوب است دانسته شود مکاتب مدیریت، دورانهاى زیر را شامل مى‏شود: (1)

الف) دوران قبل از مدیریت علمى،
ب) دوران مدیریتها یا مکتبهاى کلاسیک،
ج) مکتب روابط انسانى،
د) ترکیبى از ب و ج .

مدیریت و فن اداره، مانند هر اندیشه دیگر در حال تطور و تکامل است . در دوران قبل از مدیریت علمى، مدیریتها به شکل فطرى و بدون فرمولهاى مدون و مبین بود، مانند واحدهاى تجارى در زمان چینیان و رومیان (2) که داراى نوعى بینش مدیریتى ساده بودند با ظهور «فردریک تایلور) دوران مدیریت علمى شروع مى‏شود (3) که به عنوان پدر مدیریت علمى معروف شد و در اوایل قرن حاضر نوشته‏هایش درباره تئورى مدیریت‏به طور گسترده‏اى خواننده داشت . مبناى مدیریت وى اساسا تکنولوژى بود و به گمان وى بهترین طریق افزایش بازده، بهبود فنون و روشهایى بود که کارگران به کار مى‏بردند . او افراد را ابزار مى‏دانست و در طرح او عمدتا به نیازهاى سازمانى توجه مى‏شود، نه نیازهاى افراد . (4)

بعدا «التون میو» ظهور کرد و «نهضت روابط انسانى‏» را در فواصل 1920 تا 1930 – 1299 تا 1309 ه مطرح کرد و جانشین آراى تیلور نمود . او و پیروانش مى‏گفتند علاوه بر اینکه باید بهترین روشهاى تکنولوژى را براى بهبود و بازده مورد توجه قرار داد، روحیات و امور انسانى را نیز باید مورد توجه قرار داد . آنها ادعا مى‏کردند روابط انسانى بر روابط تکنولوژى و کارى ترجیح دارد و این را از آزمایشات معروف به «هاتورن‏» به دست آورده بودند . (5)

قبل از «التون میو» و بعد از «فردریک تیلور» دوران مکاتب کلاسیک مدیریت است و حدود 50 سال مى‏باشد و بوروکراسى «وبر» و اصول‏گرایى «فایول‏» (6) شاخص‏ترین آنها است . برخى تکنوکراسى «فردریک تیلور» را از زمره این مکاتب شمرده‏اند، (7) ولى به نظر مى‏آید نظریات مدیریت‏خیلى بیشتر و نامنظم‏تر از این باشد، به گونه‏اى که به نظر بعضى از صاحب‏نظران، (8) علم مدیریت، جنگلى از تئوریها است و به نظر بعضى، از زمره علوم ناموفق است . (9) حال آیا مى‏توان در این جنگل تئورى و این علم ناموفق، به اصولى ثابت دست پیدا کرد که مورد اتفاق باشد تا بتوانیم از آنها به عنوان اصل موضوعى استفاده ببریم؟
باید گفت رهبر اصول‏گرایان که کارش تاسیس اصل در علم مدیریت و سازمان است و اصول او در این علم معروف مى‏باشد و او را پدر اصول‏گرایان در این علم مى‏دانند و مى‏نامند (هنرى فایول) مى‏گوید: من در اطلاق کلمه اصل تردید دارم و این اصول راهنماى عمل است و قانون نیست .

وى مى‏افزاید: اصول مدیریت‏بیشتر از قوانین طبیعى در معرض تغییر و تغیر قرار دارند و تا وقتى قابل پیروى هستند که بر اساس منطقى صحیح و قابل توجیه، از آن رویگردانى به عمل آید . (10)

وقتى رهبر اصول‏گرایان چنین برخوردى با اصول مى‏کند، دل بستن به این جنگل و به چنگ آوردن اصل از آن روا نیست، اما با این وصف به اصول آن توجه مى‏کنیم .

فایول ضمن بیان این واقعیت که هیچ چیز در مدیریت مطلق نیست، روشها و فنونى که در تجربه بدان رسیده بود و آنها را در تقویت پیکره سازمان یا انجام وظایف مدیریت مفید مى‏دانست، به عنوان اصول چهارده‏گانه مدیریت ارائه داد (11) :

1 – تقسیم کار، 2 – اختیار، 3 – انضباط، 4 – وحدت فرماندهى، 5 – وحدت مدیریت، 6 – وابستگى منافع فردى به هدف کلى، 7 – جبران خدمات کارکنان، 8 – تمرکز، 9 – سلسله مراتب، 10 – نظم، 11 – عدالت، 12 – ثبات، 13 – ابتکارعمل،  14 –احساس یگانگى .

او اصول فوق را در سال 1295، در کتابى به نام اصول فن اداره اعلام کرد . (12) بعدا امثال «ارویک‏» و «گیولیک‏» آمدند و به آرایش و پیرایش اصول فوق پرداختند . هم تعداد آن‏ها را کاستند و هم علامت اختصارى براى آن‏ها قرار دادند، مانند (13) واژه Posdcrob که نشانه عفت عنوان است، یعنى برنامه‏ریزى، سازماندهى، کارگزینى، هدایت، هماهنگى، گزارش‏دهى و بودجه‏بندى .

على‏محمد اقتدارى که از صاحب‏نظران مدیریت و سازمان است، تنها به سه اصل معتقد است: دانشمندان امروزین مدیریت‏به سه اصل معتقد و متفق شده‏اند که عبارتند از: برنامه‏ریزى، سازماندهى، کنترل .

وى مى‏افزاید که هماهنگى، رکنى از سازماندهى است و استقلالى در عرض آن ندارد و شاید در مدیریت نهفته باشد . از این رو نیازى به ذکر آن به عنوان یک اصل نیست، چرا که مدیریت، همان هماهنگى است . (14)

برخى به اصل وى انگیزش یا رهبرى را افزوده‏اند . (15) از مجموع آنچه گفته شد روشن گردید اتحاد در زمینه اصول مدیریت وجود ندارد . اما در جمع‏بندى نهایى شاید بتوان وحدت نسبى را حول عناوین پنج‏گانه زیر تصور نمود:

1 – برنامه‏ریزى،
2 – سازماندهى،
3 – هماهنگى،
4 – رهبرى (انگیزش)،
5 – کنترل (نظارت) .

اقتدارى معترف است که 90 درصد صاحب‏نظران مدیریت‏به اصول پنج‏گانه فوق پاى‏بند هستند . (16) با استقصایى که شد، این امر مورد تایید است و اکنون باید خوشحال بود که در روند کلى از دوران بى‏اصلى به اصول‏گرایى انبوه و سرانجام اصول تقریبا متسالم فوق رسیده‏ایم که مى‏توانیم به آنها تکیه و اعتماد کنیم و پایه‏اى پایدار براى بحث قرار دهیم . مناسب است اینها را به عنوان اصول پنج‏گانه مدیریت‏بنامیم و اصل موضوعى محسوب کنیم .

چون موضوع پژوهش «ساختار و تشکیلات و سازمان حکومت اسلامى‏» است، سر و کار ما تنها با اصل سازماندهى از میان اصول نامبرده است، اما به منظور ازدیاد بصیرت و ورود روشن‏تر به بحث، ابتدا گذرى اجمالى و نظرى کلى به چهار رکن غیر از سازماندهى داریم . سپس رکن سازماندهى را که رکن بحث است‏به تفصیل بررسى خواهیم نمود .

1 ـ برنامه ‏ریزى
از مجموعه تعاریفى که براى برنامه‏ریزى شده است‏به دست مى‏آید که عناصرى چون «تعیین هدف‏» ، «پیش‏بینى کیفیت اجرا» ، «تهیه نقشه کار و خط مشى‏» در تمامى تعاریف دیده مى‏شود یا در اکثر تعاریف . از این رو مى‏توان برنامه‏ریزى را تعیین هدف و تبدیل آن به نقشه کار و خطمشى و پیش‏بینى کیفیت اجراى عملیات بر اساس نقشه و خطمشى تهیه شده براى رسیدن به هدف از قبل تعیین شده تعریف کرد . (17)

توجه به برخى فرمایشات نورانى معصومان ( علیهم‏السلام) دیدگاه برنامه‏اى آنان را نشان مى‏دهد:

1 – پیامبر فرمود: «یابن مسعود! اذا علمت عملا فاعمل بعلم و عقل و ایاک ان تعمل عملا بغیر تدبیر و علم، فانه جل جلاله یقول: «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا» ; (18)

اى پسر مسعود! وقتى عملى را انجام مى‏دهى، با علم و عقل انجام بده . مبادا بدون تدبیر و آینده‏نگرى اقدام کنى، زیرا خدا فرمود: «مانند پیر زالى نباشید که بافته خویش را بعد از محکم نمودن باز مى‏کرد .»

2 – … مردى خدمت رسول‏الله آمد و عرض کرد: مرا اندرز ده! فرمود: فانی اوصیک اذا همت‏بامر فتدبر عاقبته فان بک رشدا فامضه و ان بک غیا فانته عنه; (19)

به تو وصیت مى‏کنم وقتى به امرى همت گماشتى، عاقبت آن را بنگر و ملاحظه کن اگر در آن رشد و ثمربخشى است، عمل کن و اگر تباهى و بى‏حاصلى است، رها کن .»

3 – على (ع) فرمود: «لا خیر فی عزم بلا حزم; (20)

تصمیم بدون دوراندیشى بى‏فایده است .»

کلمه «تدبیر» که در جملات فوق و مشابه آن تکرار مى‏شود در واقع واجد هر سه عنصر نامبرده شده در تعریف برنامه‏ریزى مى‏باشد، چرا که تدبیر یعنى تعیین هدف، تهیه نقشه و پیش‏بینى اجرا . از این رو پیامبر اکرم که مشوق تدبیر در امور است قاعدتا در حکومت‏خویش «تدبیر» یعنى برنامه‏ریزى داشته است .

2 – هماهنگى
ایجاد موازنه و تطبیق بین وظایف متعددى که به منظور تامین هدف مشترک توسط عناصر مختلف انجام مى‏شود هماهنگى نام دارد . (21) کلمه آهنگ جالب است زیرا هر عنصر سازمانى مطابق وظیفه‏اش آهنگى مى‏زند . مانند گروه ارکستر که هر کدام سازى متفاوت با دیگرى مى‏زند ولى رهبر ارکستر با حرکات چوب و با تکیه بر نت، آنها را طورى منجسم مى‏کند که یک صداى دل‏پذیر و گوش‏نواز از آن همه اختلاف به گوش برسد; گویا یکى هستند . یک مدیر و رهبر خوب باید وظایف مختلف تقسیم شده بین واحدهاى مختلف را همآوا و هماهنگ کند تا همه با یک آهنگ به تحصیل اهداف بپردازند .

از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که بهترین مدیران و فرمانروایان کسانى هستند که استعدادها و سلیقه‏هاى گوناگون را زیر چتر مدیریت گرد آورند و بدترین مدیران کسانى هستند که مجموعه هماهنگ و همسو را متفرق سازند . (22) از مولاى متقیان که کوفه را مهد حکومت‏خود قرار داده بود نقل شده:
«مرکز و محور باش و آسیاب امور را به دور خود بچرخان‏» (23) و هم فرمود:
«مکان زمامدار و رهبر مانند رشته مهره است که مهره‏ها را گرد آورده و به هم پیوند مى‏نماید . اگر این رشته بگسلد، مهره‏ها از هم جدا شده و پراکنده مى‏گردند .» (24)

3 – کنترل و نظارت
نظارت، کوششى است که مدیر جهت تطبیق عملیات با برنامه انجام مى‏دهد تا میزان صحت و سقم فعالیتها را به دست آورد . (25)

نظارت از جهت چگونگى دو گونه است: مستقیم و غیر مستقیم .

در نظارت مستقیم مدیر شخصا امور را کنترل مى‏کند که در سازمانهاى گسترده امکان آن وجود ندارد و چه بسا مضر است، زیرا مدیر را از کلیات باز مى‏دارد، که اسلام آن را نمى‏پسندد . در غررالحکم است: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم .» (26)

نظارت غیر مستقیم، نظارت از طریق دستگاهها است . ابن‏ابى‏الحدید مى‏گوید: بیت‏القصص على (ع) مخصوص مراجعات و شکایات بود . (27)

برخى نظارت را به سه نوع تقسیم نموده‏اند:
1 – نظارت اجتماعى،
2 – نظارت حکومتى،
3 – نظارت فرد بر اعمال خویش و از آن به عنوان «هرم نظارت‏» یاد مى‏کنند . (28)

روح اسلام که در واقع روح نظارت و مراقبت است‏با این هرم موافق است . اسلام، خدا، فرشتگان، نفس لوامه، جامعه، و فرد و … را ناظر و مراقب مى‏شمارد . اصل امر به معروف و نهى از منکر، روح نظارت را در خویش دارد . وقتى اسلام با چنین نگرشى و گرایشى زمام حکومت را به دست گیرد، نظارتى قوى اعمال مى‏کند . پیامبر اکرم (ص) وقتى والى یا امیر نصب مى‏کرد فرد دیگرى را منصوب مى‏نمود تا آشکارا یا نهانى مواظب او باشد . (29) امیر مومنان محاسب و ناظر و عیون داشت و به منصوبان سفارش مى‏کرد عیونى داشته باشند . (30)

«نظارت‏» از مهمترین ارکان مدیریت و حکومت است و جایگاهى ویژه در حکومت نبوى و علوى داشت .


فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 22

پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خورد را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.


مطالب مرتبط